نویسنده: مصطفی منصف
حكيم صمداني و عارف رباني ميرزا محمدمهدي معروف به محيالدّين الهي قمشهاي فرزند مرحوم شيخ ابوالحسن در بيست و ششم ربيع الثاني 1319 هـ.ق (1283 هـ.ش) در قمشه (شهرضا) ديده به جهان گشود[1]. اجداد ايشان ـ كه از سادات بحرين بودندـ در زمان نادرشاه افشار به ايران مهاجرت كردند و در اين شهر حكمت خيز ساكن شدند.[2]
محمدمهدي در پنج سالگي به مكتب رفت و در هفت سالگي مقدمات را فرا گرفت. سپس نزد پدر و استادان و ادباي شهر به تحصيل علم و ادب پرداخت و با وجود خردسالي، كتب مهم و مشكل ادب پارسي و عربي را فرا گرفت. به گونهاي كه در پانزده سالگي »شرح نظام « نيشابوري و »مغني اللبيب« ابنهشام و » مطول« تفتازاني را تدريس ميكرد. وي علاوه بر تحصيل به كسب و كار نيز پرداخت و حرفهی قنادي را برگزيد. اما توصيههاي پدر، او را به فراگيري علوم اسلامي وا داشت. (در آسمان معرفت، ص 227) طبع لطيف و ذوق شعر، او را به مجالس شعر و محافل انس ميكشيد و هواي فرحبخش كوچه باغها شور شعر را در او بر ميانگيخت.
چهارده ساله بود كه صرصر مرگ بر جان پدر وزيدن گرفت و هنوز اين غم جانگداز بر سينهاش سنگيني ميكرد كه در اندك مدتي مادرش را نيز از دست داد و تحت تكفل برادر بزرگترش قرار گرفت.
يك سال بعد با وجود مخالفت برادر بزرگترش، سحرگاهي با مختصر نان و توشهاي رهسپار اصفهان گرديد و در مدرسهی صدر اصفهان اقامت گزيد تا از خرمن دانش عالمان آن ديار بهرهمند شود. ظاهراً توقف او در اصفهان بيش از يك سال طول نكشيد. با وجود آن كه حوزهی علميهی اصفهان در آن زمان گرم و پررونق بود گويي جذبهاي پنهان او را به مشهدالرضا ميكشاند. از اين رو قصد طوس كرد. در آن جا از محضر استادان بيبديلي همچون شيخ اسدالله يزدي معروف به عارف يزدي ( متوفي حدود 1345 هـ.ق)، حكيم برسي، آقاحسين فقيه و حاجي فاضل ( متوفي 1342 هـ.ق) بهرهها يافت و از درياي علم و حكمتشان جرعهها نوشيد. اما شور و اشتياق زايدالوصف حكيم الهي قمشهاي بيش از آن بود كه به قيل و قــال مدرسـه دل خوش كند. او به دنبال صاحبدلي ميگشت كه به مدد نفس مسيحايياش در كالبد اين علوم صوري بدمد و طالب را از علم به معلوم رساند.
عاقبت توفيق الهي مددكار شد و به محضر شريف حكيم آقا بزرگ خراساني راه يافت و اين در حالي بود كه هنوز بيش از بيست سال نداشت. ارادات و علاقهی حكيم الهي به آقابزرگ خراساني به راستي شگفتانگيز و مثالزدني است. وي قريب به ده سال جرعه نوش حكمت آن عارف فرزانه بود. حكيم الهي بعدها از ايام تحصيل خود در مشهد به عنوان خوشترين دوران زندگياش ياد ميكرد .
حكيم الهي قمشهاي در محرم سال 1346 هـ.ق به تهران مهاجرت كرد. ظاهراً قصد ايشان عزيمت به عتبات عاليات بود اما به هر شكل در تهران ماندگار شد و در مدرسهی سپهسالار به تدريس پرداخت. با تأسيس دانشگاه، مدرسهی سپهسالار به دانشكدهی معقول و منقول تبديل شد و ايشان به عنوان برجستهترين استاد دانشگاه شناخته شد و با نوشتن توحيد هوشمندان به درجهی دكترا از آن دانشكده نائل آمد. حكيم مدت 35 سال به تدريس فلسفه و حكمت مشغول بود و پس از بازنشستگي هم منزل ايشان كانون گرم اديبان و حكيمان بود. (در آسمان معرفت،ص231)
حكيم الهي قمشهاي پس از يك عمر تحصيل و تدريس و تهذيب نفس عاقبت در شب سهشنبه 25 ارديبهشت 1352 هـ.ش (12 ربيع الثاني 1393 هـ.ق) در حالي كه آخرين تصحيحات را بر روي ترجمهی قرآن انجام ميداد، نداي ارجعي را لبيك گفت و مرغ جانش از قفس تنگ تن رهيد و در گورستان وادی السلام قم به خاک سپرده شد.
آثار حكيم الهي
الف) آثار شعري و ادبي :
- نغمهی الهي : مشتمل بر متن خطبهی » همام « از نهجالبلاغه همراه با ترجمهی منثور و شرح منظوم .نغمهی حسيني : در شرح زندگي و شهادت سرحلقهی عاشقان حضرت حسين بن علي (ع) 3- نغمهی عشّاق : مجموعهی غزليات، قصايد، رباعيات و ترجيعات.
ب) آثار فلسفي و عرفاني :
1- حكمت الهي: جلد اول، شامل مهمترين مباحث حكمت اسلامي 2- حكمت الهي: جلد دوم، شامل متن و شرح فصوص الحكم ابونصر فارابي همراه با ترجمه و شرح خطبهی توحيد از نهجالبلاغه و رسالهی اخلاق مرتضوي در اخلاق.3- توحيد هوشمندان: شامل مقدمه در كليات فلسفهی اسلامي و متن و ترجمهی »فصوص الحكم« فارابي 4- رساله در سير و سلوك عارفان .
ج) آثار ديني ومذهبي :
1- ترجمهی قرآن كريم كه به علت اشتمال بر نكات مهم تفسير به «خلاصة التفاسير» شهرت يافتهاست .2- ترجمه و شرح صحيفهی سجاديه (ع)3- ترجمهی ادعيهی مفاتيح الجنان .
- تصحيح و تحشيهی تفسير ابوالفتوح رازي
تحلیل و بررسی اشعار حکیم الهی
دیوان اشعار حکیم الهی قمشهای شامل قصاید، غزلیات، مسمطات، مثنویها، رباعیات، ساقی نامه و… است. سبک شعری وی عمدتاً عراقی است. مطالعات عمیق دینی، فلسفی و ادبی در شعر ایشان انعکاس فراوان یافتهاست. در اشعار ایشان شور و شوق و وجد و حال عرفانی موج میزند. وی به شعرای متقدم همچون نظامی، باباطاهر، سنایی، شیخ محمود شبستری، سعدی، مولوی و بیش از همه به حافظ توجه داشته و چندین غزل را به استقبال هر کدام سرودهاست.
نکتهی بسیار مهمی که از حیث سبکشناسی باید به آن توجه داشت تنوع وزن در دیوان حکیم الهی است؛ دیوان حکیم الهی مملو از اوزان نادر و کم کاربرد و گاه ابداعی است. و از این لحاظ جزء انگشت شمار شاعران معاصر است که به تنوع وزن توجه خاص داشته است.
(برگرفته از دانش نامه شهرضا، جلد چهارم، صفحه138)
[1] – رك : سالنامهی فرهنگي شهرضا، 1336 ،ص 38 .( در برخي منابع سال تولد ايشان 1318 هـ.ق آمده. ولي تاريخ ذكرشده با قراين ديگر همخواني بيشتري دارد ).
[2] – مرحوم الهي دربارهي نياكان خود فرمودهاند: نياي بزرگم حاجي ملك و نيايم عبدالحميد در تاكستانهاي اين شهر حكمت خيز، آب و ملك و سود و سودايي داشتند. اما زُنار خدمت به ميان بسته بودند و در آباداني شهر از بناي مسجد و مدرسه و حفر قنات و غيره هيچ فروگذار نميكردند. عبدالحميد در باغهايش پيوسته باز بود و ميگفت اكنون كه خداوند درهاي رحمتش را از زمين بر ما گشوده است ما نيز بايد اين باب رحمت را باز گذاريم… فرزندان او را حاج ملكي ميخواندند و هنگامي كه دفتر نام ونشان پيش آمد خاندان ما را ملكيان ناميدند (مقالات،ص94) .